محل تبلیغات شما






مردی در شعرهایم قدم می زند!


بی انکه بداند.


گاهی که انگشتانش .


میان گیسوانم می چرخد


چون وزش باد خلیجی.


 میان درختان زیتون.


 به تلاطم چیده شدن می رقصم.


گاهی هم ارام میان  سینه ام .


رد بوسه های عمیقش .


دریا را به اغوش ساحل می کشاند.


هرازگاهی غرور مردانه اش را.


 نادیده می گیرد .


ارام در میان واژه هایش 


می گوید دوستم دارد.


و من .


"خوب میشناسمش "


نه ردیف می داند .


نه قافیه می شناسد.


اما شاعرترین مردجهان است 


وقتی برنگاهش 


شعر می شود تمامم


مردی درشعرهایم قدم می زند .


بی انکه  بداند!


#غزل_چاووش



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها